مشاوره تحصیلی و سازشی
هدایت و راهنمایی کاربران عزیز در زمینه مسایل و مشکلات تحصیلی/خانوادگی /تربیتی و...
|
||
شنبه 1 شهريور 1393برچسب:, :: 19:18 :: نويسنده : روح الله صفدری
سوال از مراجع محترم؛ راهنمایی از شما کاربر گرامی و نتیجه گیری از مشاور!!!! سلام من 25 سالمه 4ساله که ازدواج کردم شوهرمم خیلی دوست داشتم اما شوهرم دوست نداشت به من نشون بده که دوستم داره تا یک حدی طبیعی بود ولی اون دیگه کاملا بهم بی توجه بود نه کم توجه. خیلی بهم توهین می کرد من رو تحقیر می کرد پشت سر خانواده م خیلی حرف میزد هر چی باهاش حرف می زدم زیر بار نمیرفت با این که ما جفتمون مهندس هستیم و توی دانشگاه آشنا شدیم خیلی فرهنگ هامون با هم فرق داره همه راهی رو امتحان کردم بهش گفتم زندگی ما داره داغون می شه بیا بریم پیش مشاور بهم می گفت که خدای زندگی زناشوییه واسه خودم که کتاب های روانشناسی خانواده می گرفتم ازش می خواستم اون هم بخونه می گفت مگه من بیشعور م که این ها رو بخونم به هر دری کوبیدم ولی اوضاع هر روز بدتر شد رفت وآمد با دوستاش هم اضافه شد به خانواده ی خودم هیچی نمی گفتم با پدر شوهر و مادر شوهر م که حرف میزدم می گفتند که مرده حق داره همیشه تایید میکردن کاراش رو دیگه کم کم ازش سرد شدم 2 ماه پیش بعد از چهار سال پدر شوهر م پیشنهاد داد که بریم با اونا زندگی کنیم چون دلش واسه پسرش تنگ میشه من قبول نکردم با شوهرم حرف زدم گفت باید بریم تو این 4 سال مدام به من می گفت که از وقتی که عقد نامه رو امضا کردی همه ی اختیاراتت رو به من دادی و حق حرف زدن نداری ازش دل بریدم و رفتم خونه مامانم ازش متنفر شدم یک بار همون شب اومد دنبالم گفتم دیگه بر نمی گردم اونم رفت تا یک ماه و نیم بعد نه از خودش خبری بود نه از خانواده ش بعد از اون خانواده ها قرار گذاشتن واسه جدا شدن توافقی تو اون جلسه من رو تو رو گذاشتن که برگردم منم گفتم باید بریم مشاوره 6 جلسه رفتیم من راضی نشدم الان برگشتم خونه شوهرم ولی خیلی ناراحتم نمیتونم باهاش رابطه داشته باشم ازش بدم میاد حتی به خود کشی فکر می کنم به نظرم حرف هاش الکی و مقطعیه باورش ندارم اگر چه سعی کرده ناراحتم نکنه ولی من دیگه نمی تونم تو این 2 ماه حلقه ش رو گم کرده چی کار کنم به نظر شما؟ ؟ بمونم یا برم؟ اگه این زندگی رو تحمل کنم و بچه دار بشم اون موقع فقط خودم نیستم یک بی گناه دیگه رو مجبور به زندگی بدون عشق میکنم لطفا کمکم کنید خیلی احساس بدی دارم تا حالا انقدر عاجز نبودم خانواده ی خودم از لحاظ عاطفی و مالی با جدا شدنم مشکل ندارن و می گن حمایت ما رو داری نظر شما کاربر گرامی را می خواهیم.لطفا راهنمایی کنید!! نظرات شما عزیزان:
![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() آرشيو وبلاگ پيوندها ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]()
![]() نويسندگان |
||
![]() |